محمد مهدیمحمد مهدی، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 18 روز سن داره

فرشته ی آسمونی

6 ماهگیت مبارکک زندگیم

پسر نازم بالاخره 6 ماهت تموم شد و وارد 7 ماه شدی. دو روز پیش واکسنتو زدیم ولی انقد تو بهونه میگرفتی که وقت نکردم بیام وبلاگت.   الهی قربونت برم پاهات درد میکرد و تو از ترست همین جوری راست نگه داشته بودی پاهاتو.دو روز غلتم نزدی   امروزم اولین فرنی رو بهت دادم.فدات بشم مامانی..خیلی دوست داشتی.   فردا روز عیده و داریم وسایلمون رو جمع میکنیم تا بریم شیراز این اولین عید و مسافرت عیده که با تو فسقلی داریم.امیدوارم که بهت خوش بگذره جیگر مامان ...
28 اسفند 1392

دوست دارم

خیلی دوست دارم خیلی وابستت شدم با اینکه تازه اومدی بدجوری عاشقت شدم   روز به روز شیرین تر میشی و خودتو بیشتر تو دل مامان و بابا جا میکنی. نقل شیرین ما با بودنت زندگیمونو شیرین کردی.     ...
14 اسفند 1392

بدون عنوان

پسرم روز به روز بیشتر عاشقت میشم.کوچولوی دوست داشتنی من هر لحظه بودنت کنارم زیباترین حس دنیاست. زیباترین و بهترین حس دنیا.فقط یه موقع هایی بعضی ها این عشقو زیر سوال میبرن و این برام زجراورترین چیزه.   عشق مادر به فرزندش چیزی نیست که دیگران بخوان براش حد تعیین کنن.خیلی از این موضوع ناراحتم   از خدا بابت این همه خوشبختی ممنونم.از خدا به خاطر داشتن تو ممنونم.   خدایا همیشه پسرمو در پناه خودت نگه دار.همیشه مواظب گل قشنگ زندگیم باش
7 اسفند 1392

بالاخره غلت زدیییییییییییی

پسر خوشگلم روز به روز داری بزرگتر میشی و من بیشتر عاشقت میشم.کارای جدید میکنی و دل من و بابا رو میبری   دیشب غلت زدیییییییییییییییییی پسر نازم.البته قبلا یه چشمه اومده بودی ولی کامل نمیتونستی بچرخی تا اینکه دیشب بعد از کلی زور زدن تونستی دستت رو بکشی بیرون و بری رو شکمت اخ مامان قربونت بره نمیدونی چقد خوشحال بودی.بابایی برمیگردوندت به پشت تو دوباره میچرخیدی رو شکمت و میخندیدی.انگار خیلی حال میداد نه؟ تازه همش زور میزدی بری روی زانوهات ولی نمیشد.لیز میخوردی فدات بشم به زودی راه هم میری.خیلی منتظر اون روزم. دیوووووووونتیم ...
1 اسفند 1392
1